در بُعد دنیوی، پیشگیری از آتشسوزی، امری معقول و مشروع است و در این راستا رسانهها و وسایل ارتباط جمعی، هرکدام به نوبهی خود، از اسبابی که منجر به آتشسوزی میشوند پرده برداشته و تبلیغات چنان مؤثر بوده که میتوان گفت پیشگیری از آتشسوزی به یک فرهنگ عمومی درآمده و کمترین کسی پیدا میشود که از عواقب وخیم آن بیخبر باشد و اگر گاهگاهی در گوشه و کنار دنیا چنین امری به وقوع میپیوندد منشأ آن، یا دشمنی است یا سستی و بیتجربگی. خداوند مهربان برای امنیت، آسایش و آرامش انسان در بُعد اخروی، مؤمنین را مکلّف و موظف کرده است که خود و خانواده را از آتش جهنم دور کنند آتشی که سوخت آن انسان و سنگ است آتشی که مأموران آن فرامین الهی را زیر پا نگذاشته و نخواهند گذاشت. یأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَّ یَعْصُونَ اللَّهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ( تحریم، آیه 6) اگر به دقت به کلمه «نار» یا همان آتش در قرآن بنگریم و آن را مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم میبینیم اسباب آتشسوزی قیامت متنوع و بسیارند که میتوان به خطرناکترین آنها که « شرک به خدا » است اشاره کرد. با توجه به اینکه موضوع شرک، بخش وسیعی از قرآن را به خود اختصاص داده، ما تنها به گوشهای از آن اشاره میکنیم که به قضیه « قدرت » میپردازد و آن هم آیه 165 سوره بقره از آن پرده برمیدارد. از آنجا که خداوند متعال میفرماید: بعضی از مردم همتا یا همتایانی برای خدا قرار دادهاند و همانند خدا آنها را دوست دارند در حالی که موحدین، خدا را از همه چیز و همه کس بیشتر دوست دارند. اگر علت این امر را جویا شویم که چرا بعضیها با اینکه خداوند آفریدگار وجود دارد و دنیا و ما فیها از آثار اوست دست به دامان انداد و شرکاء میشوند میتوان جواب آن را بصورت استنباطی در ادامه همان آیه بدست آورد و از آنجا که خداوند میفرماید: وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ جَمِیعاً ...؛ آن هنگام که ظالمین « یعنی مشرکین » عذاب الهی را میبینند آنوقت است که متوجه و بیدار میشود که « قدرت تنها از آن خداست » از این آیه میتوان استنباط کرد که علت اینکه گروهی از مردم دچار شرک میشوند و همتایانی برای خدا قرار میدهند و همانند خدا آنها را دوست دارند این است که آنان چنان میبینند و یا چنان به آنان القاء شده است که آن همتایان نیز همانند خدا قدرتمند و در قدرت شریک هستند و همانند خداوند میتوانند اعمال قدرت کنند و همین امر موجب گردیده است که از آنان پیروی بیچون و چرا صورت گیرد و در غیر آنصورت اعمال قدرت شرکاء سبب ضرر و زیان به آنان در تمام ابعاد زندگی میگردد. بنابراین برای جلب رضایت شرکاء و به ظاهر قدرتمندان و دفع ضرر و زیان آنان از خود، به اقدامات نامعقول و نامشروع دست میزنند که « خوراندن مال خود به دیگران در قالب رشوه و رباخواری و خوردن مال دیگران به ناحق » از جمله موارد برجسته آن است که پیامد این امر ترس و دلهره و اضطراب و ناامنی در زندگی فردی و اجتماعی است و این خود نمونهای واضح از سوختن در آتشی است که خداوند دستور داده است که ما خود و خانوادهامان را از آن دور کنیم. مسئلهای که در اینجا برای ما مؤمنین قابل اهمیت است و باید زندگیمان را با آن رنگ آمیزی کنیم و از آن درس بگیریم و خود و دیگران را بر اساس آن تربیت کنیم تا از سوختن در آتش سوزان جهنم در امان باشیم این است که باید با تمام وجود درک کنیم و بفهمیم که « قدرت حقیقی تنها از آن خداست » در غیر اینصورت چه در قالب تابع یا متبوع خود و دیگران را شرک زده کردهایم و راه رهائی از آن، تنها آگاهی از ما انزل الله و تبعیت از آن و همچنین آگاهی به آنچه که به ظاهر قدرتمندان به پیروان خود دیکته میکنند و دوری از آن است. برای درک بهتر مطلب جا دارد اندکی در این راستا به تفصیل بپردازیم. همانطور که از قبل گفته شد خداوند ما مؤمنان را مأمور و مکلف فرموده است که «خود و خانواده» را از آتش جهنم دور بکنیم. انجام چنین مأموریتی نیز مشروط بر آن است که راه اجرای آن را نیز بلد باشیم در غیر اینصورت ممکن است خود انجام مأموریت ما را به آتش جهنم بیشتر سوق دهد.
نمونه آن را میتوان در حوادث آتشسوزی دنیوی بهتر مشاهده کرد مأموران اطفاء حریق در صورتی که ندانند چگونه با آتش برخورد کنند تا آن را مهار نمایند علیرغم دلسوزی و آمادگی که برای انجام مأموریت دارند خود نیز طعمه حریق میشوند از این امر پیداست که تنها اجرای آن نمیتواند منجر به اطفاء حریق گردد بلکه نحوه برخورد صحیح با آن شرط است. مشکل اساسی مؤمنین در حقیقت در نحوه اجرای مأموریت است نه در ذات مأموریت. خداوند مهربان به ما دستور فرموده است که « خود و خانواده » را از آتش سوزان جهنم دور کنیم و ما نیز به این وظیفه مهم میپردازیم و اظهار دلسوزی میکنیم و به خاطر اینکه از اسباب آتشسوزی قیامت که « شرک » یکی از آنان است در امان باشیم به جای اینکه خود و خانواده را براساس چنین مفهوم ارزشمندی که « قدرت تنها از آن خداست » تربیت کنیم خود عملاً اعمال قدرت میکنیم و آگاهانه یا ناآگاهانه خودرا در مقام خداوندی از جهت امر و نهی مینشانیم و خانواده را که اجتماع کوچکی است و زیربنای جامعه بزرگ میباشد چنان تربیت میکنیم که: باید آنگونه باشند که ما میاندیشیم و چنان عمل کنند که ما میخواهیم و آنچنان زبان به سخن گشایند که مورد رضایت ما است. به تعبیر دیگر یعنی سلب آزادی از آنان خواه در اندیشه باشد یا در بیان یا در عمل و یا در هر سه در غیر اینصورت مورد تهاجم ادبیات تحقیرکننده و توهینآمیز ما میگردند و تنها به این ختم نمیشود بلکه در صورت امکان برای تبعیت بیچون و چرا از ما و دیگران آنان را در نهان و گاه در انظار عمومی به محاکمه میکشانیم و برای به راه آوردن آنان از تنبیهات جسمانی و روحی تا دم مرگ دریغ نمیورزیم و با توان تبلیغاتی که داریم عمل خودرا مشروع جلوه داده و زیردستان خودرا سفیه و نادان به حساب میآوریم که این در واقع با همان اندیشه اسلامی و ایمانی که « ان القوة لله جمیعاً » قدرت تنها از آن خداست منافات دارد. و به تعبیر دیگر میتوان گفت در حین انجام مأموریت خود نیز طعمه حریق شدهایم. در نهایت بار دیگر یاد آور میشوم برای رهایی « خود و خانواده » از آتش سوزان جهنم چاره این است که با تمام وجود درک کنیم که قدرتمند حقیقی تنها الله است و تنها اوست که حق اعمال قدرت را دارد و ما برای زیردستان خود جز « راهنمای خیر » چیز دیگری بیش نیستیم.
والسلام علیکم ورحمة الّله
نظرات